الفبا

الفبا

تو

يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۸۵، ۰۱:۱۹ ب.ظ

 

 

این ضیافت دروغ

و این میهمانان پرشور

که به نقابی از جنس دوستت دارم آراسته اند...

 

تشنه ام

و طعم شور اینهمه عشق، اینهمه رنگ

لبهای خشکم را جز آزاری نیست

 

تو غرق این بوسه باران نقش و صورتک و تصویر

از لحظه های خالی ام

چون وزشی کوتاه می گذری ....

 

هوا گرم است و

این عطش بی پایان

و آب و خنکا

دور      دور      دور

 

و این دستها که زجر جستجو را

بارها به تکرار دوره کرده است...

خالی خالی

هنوز هم

 

و رویاهای شبانه ام

که نم باران تو را بر پیشانی دارد

خیس خیس

 

آفتاب می دمد

و این طلیعه

که بشارتی روشنش نمی کند

و مرا از تماشایی ترین تصویر های هستی

به تاریک روشن روز

مهمان می کند.........

 

در خواب دیده ام

تورا

بارها

که می آیی

و این آمدنت

و این انتظار آمدنت

خیال

وهم

بی پایان                  بی پایان

 

و تو

هنوز مهمان 

هر شب، هر روز، هر ساعت، هر لحظه

و این توهم

بی آنکه رنگ واقعیت پذیرد

تنها سرخوشی ساعتهای من شده است

و تو که

نمی آیی

نمی آیی

نمی آیی   

 

از: ندا.م

 

  • ندا میری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی