الفبا

الفبا

سفر همسرایی

يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۸۵، ۰۱:۲۰ ب.ظ

 

 

صدای تو می پیچد

در ژرف ترین گوشه های این دل باران زده، خشک و تهی

 

باغ بر می خیزد

و درختان به تماشایت صف آرایی می کنند

 

نیستی

و من در تمام لحظه های مکرر بی تو

با تو بودن را در بستر رویاهای شبانه ام تورق می کنم

 

خسته ام

خسته ام

خسته ام

 

و هربار آوای شکوهمند چشمانت

در این هیاهوی بی سکوت

به زندگی می کشاندم

 

و این امید عبث

که در بستر لاله و اقاقی

به ضیافت بوسه بنشینیم

 

مرا در آغوش بگیر

 

من لبالب از شهوت تو سرریزم

 

من تا ژرفنای وجود بوسه های تو را

در شبهای بی تو

          تجربه کرده ام

 

مرا ببوس

که این وهن مبتذل را به یکباره بشکنم

 

مرا ببوس

تا بلندترین قله های هوس را

به باران نجیب ترین هماغوشی های عاشقانه بیارایم

 

این من

این زن

 

که دیری ست

با شعر و شور و لبخند

غریبه است....

 

مرا میهمان ان لحظه های دلپذیر کن

تا جاودانگی را قدم بزنیم

 

کوله بار خستگی هایت

با من

 

گریه های بی اشک

بغضهای بی فریاد

دردهای بی صدایت را

با من قسمت کن

تا تاج ترانه و شوریدگی

بر سر نهم

و

سفر بی تردید همسرایی را آغاز کنم......

 

از: ندا. م

  • ندا میری

نظرات (۶)

من عاشق این شعر شما شدم!
تبریک خانم بخاطر اینهمه احساسات زیبا و بی نظیر
چقد خوب بود شعرات...
ادامه میدادی خدا میشدی واسه خودت

من تا ژرفنای وجود بوسه های تو را

در شبهای بی تو

          تجربه کرده ام"


پاسخ:
کی می گه ادامه ندادم؟ مال خلوت ان... 
اهان خدا شدین پس...
پاسخ:
:) یواشکی
باشه منم به کسی نمیگم.
اونایی که تک تک خطای اینجا رو حفظن چیکار کنن؟ خدا پاسخگو باش ببینم...

پاسخ:
:) 
...

پاسخ:
...
اصن دیگه نمیام.
:(
پاسخ:
ای بابا. مرد گنده که الکی قهر نمی کنه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی