این چشمهای خیره سر
می گذرند
این لحظه های پر تردید آغشته به تیک تاک انتظار
و نمی رسی!
ومن در هوایی آلوده به بازدم این مترسکان مکرر
کشتار دم می کنم
و تو که بازهم نمی رسی
مرگ
مرگ
مرگ
دیری است که سایه موهومش کابوسهای بیداری ام را سنگین کرده است
و بختک وار بدنم را زیر شکنجه های کشنده اش له می کند
وبازهم این قلب بی شرم در ضیافت پر رنج دنیا
مسابقه دم زنی می دهد و از تمام لاشه های متعفن دور و بر سبقت می گیرد ....
و این افتخار پیروزی ....
کاذب
تلخ
دروغ
و تو... که نمی رسی
آه!
این چشمها چقدر سنگین شده اند
چقدر دلم می تپد برای خوابیدن
یک خوابیدن آرام به طول فردا
فرداهایی که نمی رسند
رویا می خواهم
رویایی به طول تمام خوابها
رویای تمام چیزهایی که ندیدیم
رویای تو
تو که نیامدی
و در امتداد نیامدنت صدایی بود که لحظه های مرا در حراج تاریکی فروخت
به بهای زندگی دختری که همیشه می خندید
و تو نمی دانستی شاید
که ته ته نیامدنت عجوزه ای بخت دختران جوان را می بندد
و آنسوترک پیرمردی باور می خرد و عفونت گربه می فروشد
و من تمام راه ها را رفتم
دنیای شیرین جوانی ام را از نجاست تمام باید ها و نباید های بزرگسالان عفونت پیشه
به ادرار تمام کودکان دنیا پاک کردم
و تو که نیامدی
نیامدی
نیامدی
تا در سایه نگاه خیره ام بلرزی
چشمهایم
آن روزها که سیاهی اش، سیاه نشده بود
دل تمام پسرهای کوچه مان را می لرزاند
این چشمهای خیره سر
گود
کور
از: ندا. م
- ۸۶/۰۲/۱۱
من نمیدانم توقع شما از دوستانی که در مورد شعر هایت نظر میدهند چیست؟؟ ولی فکر میکنم هر فردی دوست دارد نظر اطرفیانش رو که احتمالا دارای طرز تفکرهای متفاوتی اند در مورد کارهاش(هر اثر هنری) بداند.ولو اینکه آنها از دانش وتجربیات کمتری تو آن زمینه برخوردار باشند.من توی حوزه ادبیات(شعر ونثر) در نهایت میتوانم مستمع و مخاطب خوبی باشم.ولی اگر مطلبی به ذهن ناقصم برسد باهات درمیان میذارم.شاید بنظرت سطحی و اشتباه باشه ولی بلاخره نظر یک مخاطب توست...
قبلا هم گفته بودم که شعرات حقیقتا از در سطح بالایی قرار دارند.من نه الکی تعریف میکنم ونه اگر چیزی بنظرم ضعیف بیاد ازش میگذرم.(بازهم تاکید میکنم فقط به عنوان مخاطب!!)
شعر قبلی اینقدر با احساس و از سر عشق بود که اصلا نمی تونم یک کلمه اش را از شعرت حذف کنم.انگار تمامی واژه ها به هم زنجیر شدند تا عمق اندوه و سیر عشق تو رو به همراه مرشدت به دنیای باقی ببرند.حقیقتا مسحور کننده است.واژگان وتعابیری که به کار گرفتی ناخودآگاه خواننده را یاد شاملو و اصالت بیانش می اندازد.واین تلمیحی است ستودنی...