الفبا

الفبا

21 آذر ماه - میلاد مبارک بامداد بزرگ

پنجشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۸۶، ۰۸:۳۰ ق.ظ
برای نوشتن از بامداد بزرگ، بهترین کاری که می توان کرد همان تورق نگاشته های خود اوست... مرثیه ای که شاملو برای عروج فروغ عزیز نوشت و هنوز هم بهترین یادبودی است که در دفترچه خاطراتمان برای عزیزان رفته خودنمایی می کند. زنده باد بلند ترین صدای معاصر ایران ... پیامبر واژه ها و کلماتی که هرگز اینگونه دلپذیر مجموع نشدند ......  مرثیه به جست و جوی توبر درگاهِ کوه می گریم،در آستانه دریا و علف.به جستجوی تودر معبر بادها می گریمدر چار راه فصول،در چار چوب شکسته پنجره ئیکه آسمان ابر آلوده راقابی کهنه می گیرد.به انتظار تصویر تواین دفتر خالیتاچندتا چندورق خواهد خورد؟جریان باد را پذیرفتنو عشق راکه خواهر مرگ است.و جاودانگیرازش را با تو درمیان نهاد.پس به هیئت گنجی در آمدی:بایسته وآزانگیزگنجی از آن دستکه تملک خاک را و دیاران رااز این ساندلپذیر کرده است!نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آسمان می گذردمتبرک باد نام توو ما همچنان دوره می کنیمشب را و روز راهنوز را...
  • ندا میری

نظرات (۶)

  • محمد قائدی
  • درود بانو
    اما همه میدانیم
    "کوه با نخستین سنگها آغاز میشود
    و انسان با نخستین درد..."
    وبا این حال
    "دوره می کنیم
    شب را و روز را
    هنوز را..."
    ...زیاده حرفی نیست...
    وای احمد عزیزم! خواندن هر شعر شاملو عین یک تولد دوباره است. مرسی از حسن سلیقه شما و اینکه این روز مهم را یادآوری کردی.
    پارسال درست همین روزها بود که مهمانش بودیم / به یادبود هشتادمین سالگشت تولدش و امسال ... چه زود می گذرد عمر دوست من!
  • صوفیا نصرالهی
  • عزیزم جدا شادم کردی!و این همه تفاهم رو باور نمی کنم!!!!چون من هم جای دیگری برای بزرگداشت سالروز بامداد عزیزمان از همین شعر در وصفش اسنفاده کردم.دلمان برایش تنگ می شود...
    فرصت کوتاه بود و
    سفر جانکاه بود
    اما یگانه بود و هیچ کم نداشت...
    کسی می آید
    کسی بهتر
    کسی که مثل هیچ کس نیست
    درود بانو
    پیش از آنکه آخرین نفس را برآرم
    پیش از آنکه پرده فرو افتد
    پیش از پژمردن آخرین گل
    برآنم که زندگی کنم
    بر آنم که عشق بورزم
    برآنم که باشم .

    در این جهان ظلمانی
    در این روزگار سرشار از فجایع
    در این دنیای پر از کینه
    نزد کسانی که نیازمند منند
    کسانی که نیازمند ایشانم
    کسانی که ستایش انگیزند
    تا دریابم
    شگفتی کنم
    بازشناسم
    که ام
    که می توانم باشم
    که می خواهم باشم.

    تا روزها بی ؟ثمر نماند
    ساعت ها جان یابد
    و لحظه ها گرانبار شود
    پاسخ:
    قدم شما سر چشم ما بود
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی