الفبا

الفبا

به خانه رفتند ....

يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۷:۴۲ ق.ظ

پس از ماه ها نیامدن ... این نوشته برای تمام زنانی ست که سهمشان از دوست داشتن از بیست و چهار ساعت بیشتر نمی شود ...

آنها به خانه رفتند و به زنانشان گفتند

هرگز در تمام سالهای زندگی‌شان

با زنی مثل من آشنا نشده‌اند

اما... آنها به خانه هاشان رفتند.

 

گفتند خانه‌ام پاک بود و پاکیزه

و هرگز دشنامی بر زبان نیاوردم

و هاله‌ای از راز به دورم بود

اما... آنها به خانه هاشان رفتند.

 

مردان دهان باز نمی‌کنند جز به ستایش من

آنها لبخندم  را دوست داشتند، کمرگاهم را و برجستگی کفلهایم را

یک دو سه شب زیر سقف من صبح کردند

            اما...

"مایا آنجلو" - "آواز سیاه بانو"

  • ندا میری

نظرات (۶)

  • صوفیا نصرالهی
  • آخ جون....دوباره برگشتیم ندای عزیزم. باید دوباره اینجا رو حسابی سر و سامون بدیم. این شاعر کشف جدیده؟زنانه ترین چیزی که این روزها خوندم کتاب ترجمان دردهای جومپا لاهیری بود. عالیه. شاهکار. بخصوص دو سه تا داستان اول. دنیای زنها رو خوب میشناسه.
    یکدنیا خوشحالم که اولین کامنت بازگشت بعد از این همه مدت مال منه...
    و راستی این روزها یه ترانه خیلی زنانه هم کشف کردم که تا حالا دقت نکرده بودم چقدر خوبه. ترانه منو بشناس گوگوش. بخصوص این قسمتش:
    من نه عارفم، نه صوفی
    نه خداشناس، نه کافر
    من زنم، یه زن عادی
    گاهی مجنون، گاهی عاقل
    سلام خوبی؟بعد سالها اومدم اینجا.وبلاگ من همون سال ها هک شد. من نقل مکان کردم یه جای دیگه.تو هنوز آدرس قدیم رو داری.
    بازم میام اینجا به یاد قدیما
    هیچ فکر می کنی اگه اینجا نباشی هم دلتنگ می شیم و هم نگران .. راستی تو مایا آنجلو رو از کجا پیدا کردی؟ کتابی ازش چاپ شده اونجا؟
    مرسی. خیلی خوب بود
  • ابوالفضل نیکرو
  • چرا انقد نبودی این وسط...حیفه واقعا....

    پاسخ:
    درگیر بزرگ شدن بودم لابد! 
    لذت اون روزی که دایی صادق تانک میکرو رو تا مرحله 114 رفت ولی من تا مرحله 20 جون هام تموم میشد.
    لذت بازی چینیه که هیچ وقت نفهمیدم اسم واقعیش چی بود با اون خونه های مینیاتوریش. وای.. باید ژاپنی بوده باشه ولی بگذار همون بازی چینیه بمونه.
    لذت روزی که رفتیم نوار موش و گربه میکرو بخریم و پشت ویترین مغازه داشت بازی کنترای سگا رو پخش میکرد و ما اون غول داخل اتوبان رو با اون دستای فنریش میدیدیم و میگفتیم یعنی میشه بتونیم یه روز بازیش کنیم. چه لذتی داشت آرزوش. 
    لذت بازی سامورایی سگا و بچه ها و خونه مامانبزرگ. وای که من حق داشتم فقط تماشا کنم ولی اون غول آخر سیبیلوشو انگار داشتم خودم میکشتم.
    لذت اون شب اولی که سگا خریدیم و با امیرحسین سونیک بازی میکردیم. من میشدم سونیک و امیرحسین روباهه. سونیک رو پرواز میدادیم و خودمان را نیز.
    همون شب بود که یه لحظه کابل تصویرش دراومد فکر کردیم دستگاه سوخت. وای که نسوختنش چه لذتی داشت.
    لذت اون روزی که من با دایی حسین تو فوتبالیستای سگا کل انداختم و گفتم نمیتونی برزیل رو -که توش گیر کرده بودم- ببری و اونم نامردی نکرد و برد.  با گل ماتسویاما هم برد.منم لجم گرفت هنوز بازی تموم نشده سگا رو خاموش کردم. چه لذتی داشت مشتی که خورد تو رونم.
    لذت روزی که خونه مامانبزرگ با بچه ها شش نفری مورتال کمبت 4 بازی میکردیم  و بازنده دسته رو تحویل میداد و منم همش میبردم و خرکیف شده بودم. انقد که آخرش آوانس دادم زن آبیه رو برداشتم و باختم. وای که چه باخت پر لذتی.
    لذت شنیدن این جمله از محمد آقای صاحب کلوپ که وقتی دارم سی دی عوض میکنم به دسته دست نزنید که میسوزه.
    لذت روزی که پلی استیشن 1 خریدیم و شب اول یه جا گوشه اتاق تو سبد قایم کردیم بچه های محل ندزدنش. 
    لذت اولین بازی هایی که براش خریدیم. تام ریدر 4 و لوک خوش شانس و فوتبال دو هزار.
    لذت فوتبال دو هزار. لذت سرتوپاش که دفاع طرف رو اگه بهت نزدیک بود از بازی محو میکرد. لذت دویدن با بازیکنی که سرعتش 19 بود. لذت و شعفی که از شنیدن اینکه فوتبالم از همه بهتره بهم دست میداد.
    لذت گیر کردن تو یه آشپزخونه تو تام ریدر 5 و هیچ وقت نفهمیدن اینکه چه طور باید آشپز چاقو به دستو با دست خالی بکشیم.
    لذت بازی ماشین سواری جی تی ( گران توریسمو 1) که اون موقع فکر میکردیم اسمش جی آره. لذت باختن به ماشین سریعی که علی برمیداشت. 
    لذت باز کردن در سی دی رام پلی استیشن و با انگشت دکمه چرخشو فشار دادن وقتایی که لودینگ ها رو با در بسته رد نمیکرد. 
    لذت روزای بارونی تو بازی هاروست مون.
    لذت تا آخر رفتن آنریل تورنمنت قدیمی با درجه سختی godlike که علی انجامش داد ولی من تو مرحله کشتی گیر کردم.
     لذت کشتن سپاستین تو بلاد اومن 2 و کپی کردن سیو مرحله بعدش تو یه فلاپی برای تحویل به امیرعباس که نمیتونست بکشتش.
     لذت رد کردن اون مرحله از جی تی ای وایس سیتی که باید با هواپیما از یه سری دایره صورتی عبور میکردم ولی به خاطر ایراد گرافیکی دایره ها غیب شده بودن و من با آزمون و خطا طی یک هفته ردش کردم.
    لذتی که امیرحسین از کشتن تموم آدمای بیگناه مرحله هتل هیتمن 1 میبرد. لذتی که من از کشتن لرد آف دراگ تو هیتمن میبردم. لذت اون لحظه که در اتاقش رو باز میکردم و اون میگفت 
    Show me you got cojones.



    تحریک میکنی آدمو واسه خاطره بازی.:) عجب حالی میشه آدم.

    پاسخ:
    خاطره بازی خوبه... تحریک به خاطره بازی از اونم بهتره 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی