الفبا

الفبا

انگار کن اسمت را من گذاشته باشم

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۹ ب.ظ

مادرش می‌خواست با من صحبت کند. نگران بود بچه صبح خیلی زود می‌رسد تهران و نکند تاکسی سوار شدنش آن وقت سحر امن نباشد. گفت مامان! گوشی را نگه‌دار مامانم می‌خواهد با تو صحبت کند. عادتش شده. عادتم شده. جدی جدی من را مامان صدا می‌زند. به مادرش گفتم نگران نباشید. امن است. به خودش سفارش کردم فقط تاکسی‌های ترمینال را سوار بشود. نمی‌توانستم بروم آن ساعتِ صبح دنبالش. سابقه گم شدن در مسیر ترمینال جنوب را دارم. اما اگر هم می‌شد و می‌توانستم، باز هم نمی‌رفتم. من آن یکی مادرش هستم که گاهی ولش می‌کند به امان خدا. به احتمالِ قریبِ زمین خوردن‌هایِ خرد خرد. یک جایی و یک روزی که لت و پار شود، این جای زخم‌های کوچک یادش می‌اندازند که زخم خوب می‌شود.

*

نشسته است سفت و سیخ تماشایم می‌کند. از روزمره‌ترین اتفاق‌ها تا نامنتظرترین حادثه‌ها را رد می‌زند. آنقدر می‌پرسد که بالاخره وا بدهم و قدرالسهمش را از ماجراجویی‌های زندگی‌ام بدهم. خودش می‌داند کجا باید به سرفصل خبرها قناعت کند و کجا باید آنقدر سیخ بزند که ته و توی چپ و راست ماجرا را در بیاورد. از هیچ واقعه‌ای در حول و حوش من کوتاه نمی‌آید. کج‌خلقی‌های هورمونی تا دل‌گرفتگی‌های عمیق قلبی، سردردهای مزمنِ در اثر افت فشار یا آلودگی هوا تا میگرن‌های عصبی دیر به دیر... می‌جوردم آنچنان که خنده‌ام می‌گیرد گاهی. در جواب چطوری‌های بی‌شمارش، هزار بار جواب می‌دهم خوبم. گاهی راست گاهی دروغ... باور نکند، تاکید می‌کنم. انکار کند، اصرار می‌کنم. گاهی خودم را ول می‌دهم اما. فرصت می‌دهم ببیند و همان‌طور که کنار دستم خوابیده است عینهو یک لرزش آنی زیرِ پایش، در خوابِ خودم سقوط می‌کنم.... اثبات محرمیتِ اوست و سندِ خیال‌تختی‌ و نترسیدنش. باید بداند حتی مادرها هم گاهی در خواب‌هایشان گریه می‌کنند.

*

باید از اینکه انقدر دوستم دارد بترسم؟ نکه نگران این باشم که از شوقِ اینهمه دوست داشتنش، نفهمد کجاها غلطم، کجاها می‌لنگم، کجاها حق با من نیست، کجا زیادی‌ام، کجاها کم‌ام، کجاها باید تو روی‌ام بایستد، کجاها نباید از شدت احساس صمیمیت تند برود. یک کسی پرسید از اینکه ناخواسته و بی آنکه خودش بداند و خودت بفهمی حتی، دارد روز به روز بیشتر شبیه تو می‌شود نمی‎ترسی؟ این که خیلی هم خوش بحال جهان است تازه! البته که این می‌تواند ترسناک باشد و حتی به جاهای اسفناکی ختم بشود. اما من خیلی فکرش را نکرده‌ام تاحال. می‌دانم او خوب بلد است ذوب نشود. می‌دانم بلد است از آن کودکانی باشد که مادرشان را خیلی می‌ستایند اما به وقتش روی دست او بلند می‌شوند و کار خودشان را می‌کنند و راه خودشان را می‌روند. لج کردن بلد است. به همان خوبی که اهلی شدن... موضوع اینها نیست.

هزار سال است آدمی را از نزدیک‌ها و نزدیک‌ترین‌هایش می‌ترسانند. نمی‌دانم اصلا چرا باید همچین جمله دردناکی سال‌ها دهان به دهان مردم چرخیده باشد و تبدیل شده باشد به یک حکم نانوشته که آدم همیشه کاری‌ترین ضربه‌ها را از خودی‌ها، خودی‌ترین‌ها می‌خورد. البته که منطقی‌ست آدمیزاد از عزیزترین‌هایش بیشترین توقع را دارد و اگر از آن‌ها سرخورده شود خیلی جهان به کام و جانش تنگ می‌شود. گیرم حتی هرکدام‌مان نه یک بار که به کرات نسخه‌پیچِ این رسم نانوشته شده باشیم و تلخی زهرش هنوز ته گلویمان را بسوزاند. گیرم که هزار گیرم دیگر... اما آدمیزاد حق ندارد به همچین جمله‌ای ایمان بیاورد. این نقل‌قول‌های محافظه‌کار... این قصارهای کوتوله و ترسو...

بارها شده توی ذوقم زده است. از بس از شدت همین دوست داشتنِ گل‌درشت یا کودکی و خامی‌اش، یک قصه و ماجرایی را به تخمی‌ترین شکل ممکن قضاوت می‌کند. بارها شده است دندان‌هایم را بی‌آنکه او بفهمد روی هم فشرده‌ام که تو دیگر چرا خر صورتی!

این را به او هیچ وقت نگفته‌ام اما لابد وقتش باشد. جهان و جهانیان هزار وحشت‌نامه دیگر هم بنویسند از نزدیکی آدمیزاد و عزیزترین‌ها اگر هزار بار دیگر همه چیز را زیر پاهای‌شان له کنند و حرمتی به میانه باقی نگذارند و از شش جهت اگر سرخوردگی ببارد به زمین و زمانم... باز هم... باز هم... روزی نخواهد رسید که من از اینکه تو انقدر دوستم داری بترسم...

تولد چند روزِ دیگرت مبارک توله...

 

  • ندا میری

نظرات (۴)

خیلی خیلی....خیلی خوش به حالش
پاسخ:
خیلی خیلی خوش بحالم
نه خیرم، از این مامانا راحت پیدا نمیشه(مث شما)
الکی مثلا نمیخوای بگی خیلی خوبی؟
پاسخ:
الکی چرا بگم خیلی خوبم؟ واقعا خیلی خوبم! منتها بچه م هم به خودم کشیده ;)
چه مجموع خاطری به ما بخشید این نوشته:)
پاسخ:
چه خوش خبری به وقت بهار
عکس داره دیوانه  می کنه. آلیس دگر.... هممم؟ اسکورسیزی بدون خونریزی؟
پاسخ:
بله... آلیس دیگر اینجا زندگی نمی کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی