ایهام و استعاره نیست
این بیداد تاریکی
تمام پنجره ها را هم که بگشایی
این بختک ظلمت را هیچ بسم اللهی نمی راند
خسوف تمام است
و سگهای همسایه که مدام وق می زنند
زمین لرزه ای ویرانگر هم که برسد
سکوت مبهم آجرها را
تکانی نمی دهد
و تنها هراس من این است
که انتهای این پارسایی مدام
جز بهشت دروغین باوری خیالی نباشد......
از: ندا. م
- ۱۲ نظر
- ۱۶ اسفند ۸۵ ، ۱۶:۵۷