الفبا

الفبا

شاخه گل مینای من ...

يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۸۶، ۰۸:۰۱ ق.ظ
جای این نوشته، اینجا نیست. شاید اولین باره که اینقدر با کلمه ها غریبه ام و اینهمه نوشتن برام سخته. یک چیزی شبیه درد دل با خودمه و تخلیه تمام دردهایی که هستن. اما این رسالت احمقانه خود دار بودن و رعایت حال اطرافیان فرصت نمی ده حتی یک کم تو دل بی صاحابم هم گریه کنم! اینجا می تونم به جای دلقک بودن و دری وری گفتن و رقصیدن و ... با خودم خلوت کنم. این نوشته مال هیچکس نیست. فقط یک چیزیه شبیه شکستن روزه سکوتم و اینکه حداقل اینجایی که تو نمی خوانی ، به ات بگم چقدر بزرگی، چقدر عزیزی و چقدردلم می خواهد که این وظیفه مسخره نبود و من فرصت داشتم سرم رو پاهات بگذارم و یک دل سیر گریه کنم. گریه کردن رو یادم ندادی و کم کم داره یادم میره آخرین بار، کی و کجا و چرا گریه کردم ... اون روز هیچ به این فکر نکردی که اگه تو درد داشته باشی و من بلد نباشم ضجه بزنم، این اندوه نا تمام را چکار بکنم؟  هیچ چیزی تغییر نکرده، تو مثل همیشه برام همون یک شاخه گل مینایی که با تمام ظرافتش تمام جهان را بر دوش داره. این ثانیه های لعنتی رو داریم با هم شماره می کنیم. اما می دونم همه چیز تموم می شه و دوباره از سر. راستی مامان یادته وقتی 10، 11 ساله بودم می گفتی من قراره تو همه درد ها و مشکلات و غصه ها دستت رو بگیرم ؟ حالا 14، 15 سالی گذشته و من فکر می کنم تو تمام راه تو دست منو گرفتی. رو دوش ات تا اینجا منو آوردی ... و تمام درد من اینه که حتی الان هم که مثلا من بزرگ شدم و تو درد داری، باز تو داری دست منو می گیری ... پس کی نوبت منه که یک کم خودنمایی کنم که هستم، که کنارتم، که باهات می مونم؟ می دونی تو سایه بلند تو همه چیز بی رنگه، سرده، کدره، محوه! یکی پرسید چرا اینقدر مامانتو متفاوت با بقیه دوست داری؟ سوال احمقانه ایه. اما فقط برای کسی که تو رو نمی شناسه ... من فقط می دونم دوست داشتن تو هیچ ارتباطی به این نداره که مادر منی! تو اگر یک غریبه افریقایی هم بودی و من همینقدر می شناختمت، از پرستیدنت ثانیه ای کوتاه نمی آمدم. روزهای خوبی نداری و باز این لبخند شکوهمند حتی ثانیه ای هم از لبت نمی ره، راستی اصلا بهت نمی آید اینقدر مریض باشی و اینقدر غمگین! می پرسی مگه همه چی باید به آدم بیاد؟ به چه حقی دیگران را درگیر غصه هامون کنیم، سهم مردم از تنهایی ها و شکوه های ما فقط لبخنده و لاغیر! حتی این تومور لعنتی هم انگار حق داشته که بهترین جای این دنیا رو بخواهد. تو دل تو نشستن افتخار کوچیکی نیست، نه؟ مامان کاش نترسی، کاش کوتاه نیایی، نبض خونه ما به بودن تو می زنه و این روزها همون برگهای زرد پاییزی اند که می ریزند و از افتخار ریشه های در خاک کم نمی کنن. دارم هذیان می گم انگار و حرفهای تو رو به خودت تحویل می دم ... اینها رو تو یادم دادی ... راستی یک خبر خوب برای تو! به منم نمی آید که اینهمه غمگین باشم ... درست مثل خودت! مهم نیست بقیه چی می گن و چی می خوان ... مهم اینه که من امتحان تو رو با نمره 20 پاس کنم.....  
  • ندا میری

نظرات (۲۰)

سلام ندا
از خواندن نوشته ات خیلی دلم گرفت. فقط امیدوارم خبر های خوبی برسه
  • امیر کاظمی
  • سلام
    خیلی ناراحت شدم از همون روزی که گفتی مادرت ... بیمارستان ... امیدوارم هرچه زودتر خوب بشه ... خیلی درگیری می دونم اما هر از چند گاهی 1 خبری هم به ما بدی بد نیست
    دلمم خیلی برات تنگ شده
    ایشالا هرچی زودتر همه چیز دوباره مثل روزهای خوب گذشته بشه ...
    ندا می دونی چیه
    پرنده ها ... همه ی پرنده ها ، حتی پرنده های بزرگ ، وقتی خسته می شن ، روی شاخه 1 درخت می شینن . اینو یکی گفت که خودشم نمی دونست از کجا شنیده . ولی وقتی می گفت گریه می کرد . انگار بدبیاری یا تمومی نداره ...
    دوست عزیز سلام
    برای مادر عزیزتان آرزوی سلامت می کنم .
    آپ کرده ام.
  • کاوه اسماعیلی
  • کامنت نذاشتم که همدردی کنم.کامنت نذاشتم واسه مادر عزیزت که میدونم این تومور لعنتی مثل اون گولیوپلاستیمومولتیفورم(خانه سبز یادت هست؟) فقط یه نقطه شفافه و میره.....کامنت گذاشتم که تحسینت کنم واسه این احساس کمیابت.
    ندا جانم دوست عزیزم:
    قول بده که مواظب خودت باشی.میدونم خیلی خوب میدونم که انقدر قوی بودن چقدر سخته.یه دفعه بدجوری قد کشیدی.الان خیلی بزرگ شدی خیلی.باید مواظب باشی که نشکنی.اگه بغض داشتی من همیشه هستم.پیشتم.کاری از دستم بر نمیاد جز اینکه محرم شکستن بغضت باشم.یادت باشه:
    انسان دشواری ی وظیفه است.
    کوتاه نیا.هیچ کدومتون کوتاه نیاین.حالا وقت یه شورش درست و حسابی علیه این دنیای آشغاله.(برای مامان یک عالمه دعا میکنم)
    neda khoda kheili bozorge !! kheili Bshatar az 0on chizi ke ma fek mikonim !! ishala har che z0odtar mamanet kh0obe kh0ob mishan !! :X:X
    سلام "دردت به جان بیقرار پرگریه ام!"
    یادته اینو کی و کجا و به کی گفتی؟
    یادم نرفته که چقدر از بار دردها و مشکلات من رو تو کشیدی. بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ منتی. فاصله های لعنتی امروز فرصت نمی ده که حداقل فقط کنارت باشم. اما خیالم راحته. تو استوارترین ستونی هستی که تا حالا دیده ام. تمام بادهای دنیا هم که بزنه به ایستادن پر شکوهت آسیبی نمی رسه. از همین راه دور تمام روشنی ها رو نثارت می کنم.
    سلام ندا
    اتفاقی وبلاگتو پیدا کردم. خیلی وقته ازت خبری ندارم و اینکه می بینم مامانت بیماره واقعا ناراحتم کرد. مطمئنم حضور تو در کنارش نعمت بزرگیه همونطور که حضور اون در کنار تو بزرگترین نعمت دنیا بوده و هست و خواهد بود. منتظر خبر های خوب هستم.
  • پساغزلیات
  • سلام دوست
    این دعوتنامه را نگه دارید!
    دعوتید به
    ((نبش قبری که مرده ندارد!نداشت!
    یا حکایت سنگی بر گوری))
    به قلم نویسای پویا عزیزی
    استخوانهایمان بی قراری می کنند آمدنت را
    به مراسم نبش قبرمان می آیی؟
    مریم حقیقت-تورج بخشایشی-مانی محمدی-زهرا رفیعی-ملیحه بخشایشی-بهزاد بهادری-مصطفی رنجبر- و...
    یا علی
  • وحید قادری
  • سلام
    می‌دونی من یادمه آخرین بار کی گریه کردم. چند لحظه پیش که نوشته‌ات رو خوندم! مطمئنم بعد از رفع تمام مشکلاتت، بعد از این‌که به سلامتی مادرت خوب شدن و بعد از این‌که دوباره تونستی درست و حسابی و از ته قلبت بخندی خیلی فرق کرده‌ای. خیلی از بقیه جلو افتادی. خیلی چیزهای باارزش داری که بهت بیان. برای اون روز واقعا دعا می‌کنم.
  • ارزو فراهانی
  • سلام ندا جان.همیشه فکر می کنیم خنده مال بچه هاست.یکی باید یادمون بده که خنده می تونه مال ادم بزرگ ها هم باشه.از روزی که دیدمت همیشه خندیدی.شاید با خودم فکر کردم که تو کی بزرگ میشی؟ولی جواب سوالم رو زود پیدا کردم.روزی که smsدادی و از حال مادرت گفتی.حالا فهمیدم که بزرگ شدی!انقدر بزرگ که بتونی غم و غصه رو از زندگی جدا کنی.حداقل وقتی با ما هستی.بزرگ بمون بزرگ فکر کن و بزرگ منش باش.به قول لیلا نترس!نلرز.هر وقت دلت گرفت بدون که دوست هایی داری که دوست دارن و برات ارزو های قشنگ دارن.باز هم تولدت مبارک
    درست می شه. به خدا درست می شه. زودتر از اینکه هممون حتی فکرشو بکنیم. یه حسی بهم می گه که مامانت خوب می شه حالا ممکنه فقط یک کمی طول بکشه. این هم که مهم نیس. مهم اینکه خوب شه. برای مامانت دعا می کنم.
  • مصطفی جوادی
  • قول دادی که (( دنیای آرامش)) باشی . یادت که نرفته. امیدوارم همه چیز درست بشه. احساس تنهایی نکن که در این صورت احساس بی مصرف بودن می کنیم.
    سلام!
    سلام!
    سلام!
    سلام!
    این سلام ها به تو نیستند! به صبوریته, به مقاومتته, به تنهاییته و از همه مهمتر به پختگیته. چرا بچه ها برات کامت گذاشتن که بزرگ شدی؟ تو بزرگ بودی, همه چیز درست می شه! حالا می بینی
  • امید غیائی
  • سلام دوست عزیز.
    همین امشب از مصطفی شنیدم این خبر لعنتی رو و اینکه چقدر فکرکردم چی بگم. ولی فقط میشه گفت: دست من هم خالیست و دعایم هم درگیر نمیشود اما میتوانم بگویم: خدایا خوب بشود.
    به دعای مادرمان اما اعتقاد سفت و سختی دارم. همین امشب میگویم دعایشان کنند. میدانید که میگویند دعا در حق دیگران بیشتر درگیر میشود. توکل کن دختر و خودت را بسپار به ذات لایزال او. تکیه گاه محکمیست.
    همین.
    و منتظر خبرهای خوب.
  • حنانه سلطانی
  • امان از این تنبلی و بی حواسی.باید به وبلاگت سر می زدم اصلا باید حالت را زودتر می پرسیدم.بیخود نبود که حسم بهم می گفت حتما اتفاقی افتاده که خبری از ندا نیست.خوشحالم که به خیر گذشته.
    تک تک لحظاتی را که تو تجربه کردی من هم از سر گذراندم.فقط همین را بگویم که می دانم می دانم.این را هم می دانم که زمان همه چیز را درست می کند.قرار است با هم سنتوری را ببینیم ها.اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش.امیدوارم هر چه زودتر ببینمت.ببینمت که دوباره داری می خندی.
    هیچ وقت چنین حسی را نداشتم . نمی دانستم چه باید بگم . برای همین تا الان بیست بار مطلبت رو خوندم و هیچ چیزی ننوشتم . ولی خوب فقط می تونم بگم :
    کاش اونقدر خوب بودم که دعام مستجاب می شد . کاش .......
  • سحر همائی
  • ندا جان تازه امروز شنیدم . می دانی ؟ بزرگترین درد عالم برایم همین است . می فهمت .... بد جور می فهم .اینکه این فرشته زمینی مان (من هم یکی دارم) رنج بکشد.اما تجربه به من می گوید که یکی آن بالا حواسش هست . نگران نباش . روی کمکش حساب کن. من هم بهش می گویم که مواظب فرشته ام و فرشته ات باشد.نگران نباش کسی آن بالا فرشته ها را دوست دارد و مواظبشان هست.....
    بلا دور است ان شا ا...
    ندا جونم
    مامانت خودش به من گفت که پاس شدی اونم با نمره 20
    دوستت دارم. صبور باش
    بغض....

    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی