الفبا

الفبا

۱ مطلب در مرداد ۱۳۸۶ ثبت شده است


هوس پر کشیدن تا عمق مبارک چشمانت

و لمس انحنای پر شکوه نفسهایت

در بستر پر باران تغزل

 

تمام حوصله های جهان را در کوله پشتی هزار دوستت دارم هم که میهمانم کنی

تاب این فاصله های ناپیمودنی را نمی آورم .

 

من، تنها تکیده ترین قلب زمین را به ارث برده ام

 

دست هایت را هم که بگشایی

ارمغانی بیش از اینهمه خستگی ندارمت

 

آنسوی آبهای نیلگون

کسی فراتر از تمام این داستانها

چشمهایش را به جاده های بی بازگشت دوخته

و سهمی از من را به انتظار نشسته است .

 

از هم می گذریم

و در این عبور خاموش

نشانی از سخاوت من نیست

نشانی از بزرگی تو نیز هم .

این ساعت از آن ما نیست

و او که کلاف پیچیده این روز ها را می بافد

این دم را به نام من

به نام تو

گره نزده .

 

به بهای دروغی بلند

و به هزار بهانه نا بخشودنی

در تکرر نا مکرر این روزها

فقط و فقط آن نگاه سراسر هوس را یادگار برده ام

شهوت آغوش تو

چیزی شبیه امن ترین نقطه زندگی ام .

 

میهمانی خلاء در پیش است و

من پیچیده در حریر و دیبا

موهایم را به باد سپرده ام

این چشمهای سیاه از مداد و سرمه

را به اشک می سپارم

و کفشهای سیندرلا

که تنها، رویایی از کودکی ها ست .

شاهزاده ای نیست .

حتی اگر تمام ساعتها بایستند و به 12 نرسند،

تنهایی ام میهمانی در خور ندارد.

دیگر حتی جادو هم کدو ها را کالسکه نمی کند.

از: ندا. م

  • ندا میری