الفبا

الفبا

فرو باریدن خاطره ها از لابلای تیغ و قیچی...

جمعه, ۴ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۰۸ ق.ظ


در فیلم خواهران مگدالن، در آن صومعه نفرین شده گند زده، وقتی می خواهند برنادت را تنبیه کنند، موهایش را از ته می تراشند. برنادت زیر دستان خواهران روحانی (شیطانی) ضجه می زند و آدمی احساس می کند دارد نمایشی تازه از به صلیب کشیدن مسیح را تماشا می کند. با ریختن موهای برنادت روی زمین، ذره ذره زنانگی شیرین او فرو می ریزد... سر برنادت چون مزرعه ای شخم زده می شود و همه بخشایندگی های پر مهر دخترانه او از ریشه زده می شود تا زمین آماده رشد بیزاری شود. انکار... فراموشی... شور و شوق برنادت در همان سکانس می میرد. او اسیر وحشتی می شود که تا انتهای خط از آن رهایی ندارد.

*

در سریال گرلز، هانا که همه چیز توی زندگی ش حسابی بهم ریخته است، از کار تا روابط عاطفی و دوستانه و خانوادگیش حتی، می نشیند روبروی آینه و قیچی می گیرد دستش و موهایش را می برد. نه اینکه کوتاه کند... می برد. انگار که دارد موهایش را مثله می کند. دسته دسته موهایش که زیر پایش می ریزند در حکم گوشت های تنش هستند که از وجودش کنده می شوند و دور ریخته می شوند...

*

کوتاه کردن مو برای مرد ها یک حرکت عادی ست. یک عمل فیزیکی در راستای پیرایش و بعضا آرایش. از مرزهای خوش تیپی و زیبایی و مرتب بودن فراتر نمی رود. زن ها اما به دانه دانه تارهای موهای شان وابستگی و دلبستگی دارند. گویا از این حجم پر و پیمان بالای سرشان، اعتماد به نفس می گیرند. حس متبرک زنانه شان در هر رقص طناز موهای شان، اوج می گیرد. با ور رفتن و آراستنشان زیبا می شوند.... از روی مدل موهای خانم ها حتی می شود به حس و حال ها و روحیاتشان واقف شد. اینکه چقدر شهری اند، چقدر بیابانی، چقدر کولی اند، چقدر متمدن... چقدر کودکند، چقدر با خودشان سر راستند، چقدر جلوه گرند، چقدر منزوی و خیلی چیز های دیگر.... و از همه این ها فراتر موهای خانم ها انگار بخشی از قلب و ذهن آن هاست. لا بلای دانه دانه این خرمن آنها خاطرات و حس های بزرگ و عمیقشان را نگهداری و پاسداری می کنند. رد پای دست ها و بوسه ها... اثر همه نگاه ها و ستایش ها... بی جهت نیست که آن چیدن وحشیانه موهای برنادت در حکم یک شکنجه ویرانگر با او چنان می کند که انگار تا ابد بر تنش داغ گذاشته اند... و آن بریدن انتحاری دسته دسته موهای هانا تفاوتی با یک تنبیه عظیم خود آگاهانه ندارد.

*

داشتم با خواهرم سر و کله می زدم که یک تغییر اساسی دلم می خواهد. یک چیزی که با تغییر رنگ مو و مدل ابرو رخ نمی دهد. با عوض کردن استایل لباس پوشیدن و چیدمان خانه و اینها هم نه... یک چیز درونی تر. خیلی درونی تر... نه یک چیزی که فقط شکل و شمایل بیرونی ام را عوض کند... بزرگتر... عمیق تر... و وقتی زیر دست های آرایشگر نشسته بودم و منتظر بودم زودتر کارش تمام بشود، روی زمین را نگاه می کردم و می دیدم چه چیزهایی که دارند به زیر پایم می ریزند و انگار ماهی قرمز کوچکی که از تنگ بیرون می افتد، جان می دهند.

*

یکی از فانتزی های من همیشه این بوده که یک روزی از دنیا و هر چه در او هست سر درد بگیرم و بنشینم جلوی آینه و گیس هایم را دسته دسته پای عصبیت و خشمم ذبح کنم... عین هانا... نمی دانم از کلفتی پوستم است یا که از زشت شدن می ترسم که تا امروز با خودم همچین کاری نکرده ام... ته تهش این بوده که یک مدل من در آوردی ترکیبی از ویژگی های کلاسیک و مدرن انتخاب کرده ام (این خودش یک نشانه است) و موهای کمندم را داده ام دست یک آرایشگر زبده... و خلاص... شاید باید یک جایی این یکی را هم تجربه کنم... تراشیدن موهایم به دست خودم... قیچی زدنشان... بریدنشان... این بار که گذشت... شاید وقتی دیگر...

*

میویس را خاطرتان هست؟ وقتی دست هایش را گشود و از ته دلش گفت "آخیش"... گیرم که ما صدایش را نشنیدیم... همچون حالی داشتم وقتی از آرایشگاه بیرون امدم و باد لابلای چتری های کوتاهم پیچید...

*

موهای زن ها را جدی بگیرید.

                                                                                                           ندا. م

  • ندا میری

نظرات (۱۵)

از بهترین جا و وقت ها برای فکر کردن هنگامی است که زیر دست آرایشگر نشسته ای و کاری نداری جز آن که نگاه کنی به تصویر خودت توی آینه و یادت بیاید کلی خاطره ی درهم و برهم.
مبارک باشد نیو هِیر کات، چتری و ماهی ها.
چه چیز زن ها را نباید جدی گرفت؟ بگویی، به کار کامنت گذار می آید یک روز.

پاسخ:
پاسخ:
همه چی زن ها را باید جدی گرفت :) بعضی هایش رو بیشتر تر تر تر... و مرسی بخاطر نیو هیرکات و چتری و ماهی ها
  • ترانه بهاری
  • سلام بانوی الفبا
    فکر کنم فقط کسی بتونه عمق این کلمات رو درک کنه که همچین کاری کرده باشه !

    کاملا حس کردم این نوشته رو !



    پاسخ:
    پاسخ:
    ;) تجربه غریبی می شه... یک روزی دسته دسته شونو خودم می چینم... با خشم و شهوت لذت چیدنشون...
    مادرم وقتی خبر پرواز همیشگی برادرم رو شنید اولین کاری که کرد دست بردن به گیسوهاش بود.اونا رو برید...

    من فقط بلدم به موهام چنگ بزنم و ولابلاشون دنبال یه چیزایی بگردم که هر بار تیکه های بزرگی ازدلمو بردند وبهم پس ندادن...

    پاسخ:
    پاسخ:
    آخ بخاطر موهای مادرت... آخ بخاطر موهای مادر ها...
  • مدیسامهرابپور
  • قربون موهای چیده شدت برم:* کلی هم خوشگل شدی تازه.
    منم تو فکر یه تراشیدن از ته هستم. ولی نمی دونم جرات عملی کردنشو کی پیدا می کنم.

    پاسخ:
    پاسخ:
    وقتش... باید برسد وقتش کیدی کیدی خانوم... الکی نیست که :)
  • میم نون الف
  • هر وقت دلم از هرچی میگیره میام سراغ وبلاگت...چراغ خاموش...

    پاسخ:
    پاسخ:
    فکر کردی من نمی فهمم؟ بوی خوبت جا می مونه دختر
  • میم نون الف
  • اوج فانتزی های زنانگی ام این بود که مردی برام شعر بگه. اونقدر رویایی باشم که بدن و احساسم رو ستایش کنه.
    یه بار یکی این کارو کرد و من شعرها رو میخوندم و خودم رو هیچ جایِ اون همه رویایی بودن نمی دیدم
    نمیدونم کدوم آدم مهمی گفته که هیچ کس دوست نداره معشوقه رو حین زور زدن تو توالت تصور کنه یا یه چی تو این مایه ها
    منم همیشه تو توالت با خودم فکر می کردم خب حالا اگه منو تو این وضعیت ببینه بازم برام شعر میگه؟ هاه
    زن بودن دشواری وظیفه است به والله

    پاسخ:
    پاسخ:

    به نظرم منا همه زن ها این فانتزی نقطه عزیمت یه شعر یا نوشته بودن رو دارن... دلیل سرودن یک شعر باشن... چیزی که صرفا اون ها رو ستایش کنه... راستش چند وقت پیش داشتم به نوشتن یک چیزی فکر می کردم در باب اینکه ازدواج کردن دو تا ادم رو انقدر در همه چیز مشترک می کنه که یه جورایی دیگه حتی وارد دنیای زشتی ها و نواقص همدیگه هم می شن... به نظرم اون لحظه ای که دو تا ادم به هم جواب بله می دن در واقع به هم گفتن حالا دیگه با طرف تو نقطه ای هستن که حتی تو کم و کسری ها و کج و کولگی هاش هم می خوان باهاش مشترک بشن... اون نقطهه خیلی جای خوبیه. با قبل و بعدش کاری ندارم... اون نقطهه...
    یک جایی هست توی انیمیشن آپ که کارل از پنجره به الی نگاه میکنه،موهای الی که همیشه کوتاه بود،حالا بلند شده
    الی خیلی غمگینه...

    پاسخ:
    پاسخ:
    موها رو بیخیال اصن حالا که اینطوره! چرا نگفتی بیام؟
    من همیشه از قیچی طلاییه بابام بدم میومد. چون خاله می گفت خیلی تیزه و با اون موهای ما رو کوتاه می کرد. یه روز که گم شد من خوشحال ترین آدم روی زمین بودم. یعد از چند سال که پیداش شد من می تونستم برای موهای خودم تصمیم بگیرم.
    چرا یه دختر بچه ۵ ساله نمی تونه بگه که موهای کوتاه رو دوست نداره؟ حتی اگه شلخته باشه و هیچ وقت شونه شون نکنه.

    پاسخ:
    پاسخ:
    یک هو قیافه ت تو پنج سالگی اومد جلوی چشمم که داری با چشم غره بابا و خاله و هرکس دیگه ای که با موهات کار داشته باشه رو نگاه می کنی.... جاااااانم تخس
    گمانم برای مردها کوتاه کردن در حد معقول یک کار نرماله. برای مردها هم ماشین کردن موها با شماره 4 میتونه یکجور انقلاب باشه !

    + و یک کوتاه شدن مویی که هیچوقت یادم نرفت، کوتاه کردن موهای ناتالی بود توی ارتش سرّی ..

    پاسخ:
    پاسخ:
    چه اشاره خوبی... به کل ناتالی از یادم رفته بود :)
    سلام رفیق
    وبلاگت چه خوبه

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام عزیز... خوبی از قدم پر مهر شماست
    برای ما تنهایی معنی ندارد وقتی خدا هست...

    پیش ما هم بیاین خوشحال میشیم

    پاسخ:
    پاسخ:
    ممنونم دوست خوب ناشناخته... و حتما
    چرا نگفتی بیام؟
    این جمله برام یه دنیا می ارزه
    عزیزی،عزیییز...

    پاسخ:
    پاسخ:
    :) کلی کیف داده بود گفتن اینکه دلت می خواد ... بعله خانوم
    من تا حالا اینکار را انجام داده ام ،رو به روی اینه نشستم و دانه دانه غم های سیاه صافم را بریدم تا بر کف سرد وایتکس خورده ی حمام جان بدهند.

    پاسخ:
    پاسخ:
    آن دقیقه که سیاهی رشته رشته دانه دانه برخورد می کند به سطح سپید و صاف... آخ
  • تـــــــناز
  • موهایم را که بریدم از دم بریدم حتی نفس نکشیدم فقط بریدم
    بعد به حجم موهای توی دستم خیره شدم انگار جنایتی در دستانم جای داشت
    همانطور آمدم توی هال با موهای توی دستم
    و نگاه مادرم روی دستهایم خیره ماند
    جای بوسه هایش و عطر نفسهایش روی موهایم جامانده موهایی که روی سر عروسکم گذاشته ام...

    * چشمهایم خیس شد دختر

    پاسخ:
    پاسخ:
    خیسی از چشمهایت دور دختر... خوش امدی به خانه من
    :) 
    پاسخ:
    موهای زن ها رو جدی بگیرید. کوکو شانل این یه جمله رو خیلی درست گفته که زنی که موهاش رو کوتاه می کنه می خواد یه زندگی جدید رو شروع کنه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی