الفبا

الفبا

میلاد یکی کودک...

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۳۸ ق.ظ

تولدم شده... همین امروز...

باید بنویسم. برای خودم. سنتی‌ست قدیمی. برای سالی که گذشت. سالی که می‌آید. تولدم یک سری قوانین ثابت دارد هر سال. من برایش ذوق صد چندان دارم. برای خودم هدیه می‌خرم، باید شمع فوت کنم، شام خوب بخورم، لباس تازه بپوشم، باید معلوم باشد چه روز مهمی‌ست. از تمام زوایا...

دلم تاب می‌خورد... پیچیده می‌شوم در خودم. یک حالی شده‌ام شبیه آن لحظات سلطان. پیش از آنکه به مریم بگوید کوتاه بود، خیلی کوتاه بود... پیش از آنکه بگوید با همه کوتاهی‌ش از قد او بلندتر بود... جز این نمی‌شود باشد. خاصیت عشق این است. از قدیم تا همین عصر خاموش همین بوده است. بزرگتر از حجم هر منی... اصلا قرار همین است... بیوفتد به جان خلوت و تنهایی‌های بزرگ. پاره پوره‌شان کند. رشته رشته و ریسه ریسه‌شان کند... به تو گفته بودم تنهایی من خیلی بزرگ است و تو گفته بودی "صدا کن مرا... صدای تو خوب است"

از پارسال تا امسال... از نیمه تیرماه پارسال تا نیمه تیرماه امسال تو هی عاشق‌ترِ من شدی و من هی تنهاترِ تو شدم... کل قصه این یک سال همین بود. در جهان هیچ حادثه دیگری رخ نداد انگار... نه انکه بیوفتد و من حال گفتنش را نداشته باشم. نه آنکه افتاده باشد و ارزشش آنقدری نباشد که وقتم را تلف گفتنش کنم... نه! نه! در جهان من بندری نبود جز لب به لب آغوش تو که من نگران اجناس معصومی‌ باشم که از راه واردش شدند...‌ ها! شاید مساله این است که جغرافیا را گم کرده ام.... خانه را... شهر‌ها را... مرزها را... و همه راه‌ها را. هستی‌ام شده است آن فاصله میان دست تو تا بطن من... باید بیرون بکشی انگشت‌هایت را از میانه احوالم تا من دوباره به جغرافیای جهان برگردم... به دل اتفاق‌های سر تیتر روزنامه‌ها و مجلد‌ها... به سرفصل اخبار جنگ‌های خاورمیانه... به فهرست هیات داوران کن... به لیست اکران عید فطر... اینطوری که نمی‌شود... اینطوری من دیگر هیچ وقت پیدا نمی‌شوم...

دلم تاب می‌خورد... پیچیده می‌شوم در خودم... یک حالی شده ام شبیه آن لحظات سیدنی. جیغ دارم... بنفش و گوشخراش و تند و تیز... زنانه... باید یک جایی را پیدا کنم که بشود جیغ کشید بی آنکه کسی توضیح بخواهد. کسی سوال کند. شبیه دستشویی یک کلاب پر از آدم‌های مست یا نشئه. که بشود بروی داخل عربده‌هایت را سر چاه توالت خالی کنی و بعد در را باز کنی و بیایی بیرون. متین و ارام. با نیم‌خنده ای حتی... و کسی نگاهت نکند. کسی نشنیده باشد حتی صدای جیغ‌هایت را. صدای ناله‌هایت را... صدای حزنت را... صدای تنهایی‌ات را... همان چیزی که شبیخون حجم عشق را پیش‌بینی نمی‌کرد... آدم‌های آن کلاب همه‌شان جیغ‌هایشان را آورده اند که تخلیه کنند انگار. از لرزاندن کمر‌ها و بیرون انداختن پستان‌هایشان معلوم نیست؟... از تاب دادن موهایشان؟... ای وای موهایم... موهایم... موهایم... اتفاق بزرگ پارسال موهایم بود... بعد از تو؟ بعد از تو نداریم که... تو آن جایی از جهان هستی که قبل و بعدی ندارد. تو فقط تویی... نکه اتفاق مهم سال تو باشی. خود سال تویی... زمان، جغرافیا... هه... یعنی این 365 روز گذشته از نیمه تیرماه پارسال تا نیمه تیرماه امسال "تو" هستی... بخشی از عمر من... از یک روز تابستان تا همان روز تابستان در سال بعدش... موهایم؟ موهایم را کوتاه کردم... همان وقتی که قصد کردم دستانت را جا بگذارم از نوازش‌شان... تو خیره سری اما...

دلم می‌خواست جهان همین یک روز... همین یک روز تابستان... همین روز داغ میانه تیر ماه مال من می‌بود. همه جهان... همه همه همه جهان... می‌بینی حتی همین یک روز هم نمی‌شود که جهان تمام و کمال مال من باشد. حتی برای بیست و چهار ساعت هم نمی‌شود... چشم‌های درخشان گرگ‌ها را ببین در آن حوالی تاریکِ دوری که بی من نشسته‌ای... دندان کشیده و مشتاق، چشمِ رویاها و آرزوها و شهوتشان را دوخته اند بر پوست تو... پوست تو، همان زمین ِ جهانِ من...

*

هزار هزار چشم، هزار هزار دست می‌خواهند تو را از من بدزدند... یعنی تو یادت می‌ماند من این تنهایی را به قیمت عاشق بودنِ تو به جان خریده ام؟ ...

تولدم مبارک تو باشد اصلا

 ندا. م

  • ندا میری

نظرات (۱۴)

  • نسرینا رضایی
  • تولدت مبارک. :)

    پاسخ:
    پاسخ:
    مرسی عزیزم... خوش آمدی به خانه من
    .... شکفتن گلی را مانَد

    تولدت همین امروز مبارک

    پاسخ:
    پاسخ:
    مرسی همین امروز خیلی زیاد
  • محمد ثانی پور
  • خب باید بگم وقتی خوندمش و وقبل از اینکه اینو بنویسم کلی عوض شدم انگار!اینجا میشه باشم؟
    لالا لالا ، لالا لالا ، لالا لالا
    لالا لالا ، لالا لالا ، لالا لالا

    دونه دونه
    گل پونه
    می ریزم به روی موهات
    دسته دسته
    گل مریم
    می ریزم جای قدمهات
    دل تو جنس یه الماس
    ارزشت بیشتر از اینهاست..

    پاسخ:
    پاسخ:
    خوش آمدی آقا... تولدت هم مبارک تر حتی
    بسی چسبید تورق این دفتر :)

    پاسخ:
    پاسخ:
    بسی بیشتر به ما چسبید این محبت شما
  • حمید صمدزاده
  • چه قلم گرمی دارید. مبارک باشد میلادتان

    پاسخ:
    پاسخ:
    محبت دارید... بابت هر دو و از آن بیشتر بابت قدم رنجه تان
    تولدت مبارک دختر همه چیز تمام

    پاسخ:
    پاسخ:
    مرسی... کار دنیا رو باش که ما یک عمر این مقوله همه چیز تمامی را اصلا یک فاکتور ضد جذابیت فرض کرده بودیم و هعی هعی... ;)
  • بی اسم، بی رسم
  • ای وای از تو که جانان جهانی

    پاسخ:
    پاسخ:
    راست بگو! کوش؟؟؟ این جهانی که من جانانش باشم
    وای عاشق نوشته‌هاتون توی فیس بوک بودم...حالا تازه کشف کردم وبلاگتون رو و یه عالمه یادداشت واسه خوندن...
    از همه مهم تر نویسنده محبوبم، مث خودم تیر ماهیه...
    تولدتون مبارک(با تاخیر)

    پاسخ:
    پاسخ:
    مرسی.... چه خوب که پیدا کردی من رو. ذوق من دو چندانه از داشتن خواننده ای که هم ماهی هم هست :)
    چیزی نادر به زندگی آغاز می‌کند...
    تولدت مبارک
    نادرۀ نخستین
    و نادرۀ آخرین

    پاسخ:
    پاسخ:
    مرسی دختر طلایی... روی ماهت رو بوسیدم
    سلام
    من خب باید به شما یک تبریک اساسی بگم

    امیدوارم قلمتون مث قلم من یکی که نباشه
    چون از بیهوده راه رفتن روی کاغذ خسته شد و لیوان نشین شد
    پاسخ:
    من یک مرسی اساسی به شما می گم و یه غر اساسی هم می زنم که لیوان نشین؟؟؟ نه! برش گردون!
    اومدم حاضری بزنم. 

    پاسخ:
    آخیش بو بارون گرفت اینجا...
    تبریک! تبریک! هم به خاطر تولد (با کلی معذرت خواهی به خاطر تاخیر) هم با شدت بیشتر به خاطر خونه جدید. به شادی و خوشی.
    خیالم الان راحته که وقتی میگم به شادی و خوشی، طرفِ صحبتم بلده همیشه شاد باشه. خوبم بلده شاد باشه. شاد باشی ندا جان.
    پاسخ:
    مرسی محمد عزیزم. امیدورام تو هم همیشه شاد و سرحال و کیفور و باقی مواردِ در همین راستا باشی :)
    از فوتبال کست به دیوار شما در فیسبوک و از بالای دیوار به خانه تو در توی اینجای شما پرت شدم!
    لذت بردم از نقش قلم این خانه.... 
    پایدار باشید
    پاسخ:
    دست فوتبالکست درد نکنه :) خوش امدی
    و بلاخره تموم شد... یک دور خوندم... چند روز لذت بردم...خیلی چیزا یاد گرفتم و بزرگ شدم واقعا انگار...حالا باید هر روز بیام منتظر یادداشت جدید باشم  و به قول خودت با قبلیا لاس بزنم...(پیرو یادداشتت برای فرندز)
    بازم تشکر از از این که انقد خوبی...
    پاسخ:
    خیلی هم کیف داد به نویسنده سطور... خوش باشی زیاد و مدام... و مهمون من هم :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی